خیریه شعف

مفاتیح الجنان آنلاین شعف

کتاب مفاتیح الجنان خیریه شعف

    حکایت حاجی علی بغدادی(ع)
    حکایت حاجی علی بغدادی (ع)
    مؤلف گوید: از امورى که مناسب است در اینجا نقل شود، داستان سعید صالح صفىّ متقىّ حاج على بغدادى است که‏ شیخ ما در کتاب جنّة المأوى و النّجم الثاقب نقل کرده، و در النّجم الثّاقب فرموده: اگر نبود در این کتاب شریف، جز این حکایت‏ معتبر صحیح که در آن فواید بسیارى است، و در همین نزدیکیها واقع شده، هرآینه در شرافت و نفاست آن کافى بود، آنگاه‏ بعد از مقدماتى فرموده: حاجى مذکور ایّده الله نقل کرده: بر گردن من هشتاد تومان سهم امام جمع شد. به نجف اشراف رفتم‏ بیست تومان آن را به جناب علم الهدى و التّقى شیخ مرتضى اعلى الله مقامه و بیست تومان به جناب شیخ محمّد حسین مجتهد کاظمینى، و بیست تومان به جناب شیخ محمّد حسن شروقى دادم، و بر عهده‏ام بیست تومان باقى ماند، که قصد داشتم، در بازگشت به‏ جناب شیخ محمّد حسن کاظمینى آل یاسین بدهم، چون به بغداد بازگشتم، خوش داشتم در اداى آنچه بر گردن من بود شتاب‏ کنم، روز پنجشنبه بود، که به زیارت دو امام همام کاظمین علیهما السّلام مشرف شدم، پس از آن خدمت جناب شیخ سلّه الله رفتم و مقدارى‏ از آن بیست تومان را به ایشان دادم، و بقیّه را وعده کردم که پس از فروش بعضى از اجناس به تدریج به من حواله کنند، تا به اهلش برسانم، در بعد از ظهر آن روز تصمیم به بازگشت به بغداد گرفتم، ولى جناب شیخ فرمود بمانم، عذر آوردم که‏ باید مزد کارگران کارخانه ریسبافى خود را بدهم، چون شیوه‏ام با پرداخت مزد آنان در عصر هر پنجشنبه بود، بر این پایه برگشتم‏ چون یک سوم راه را تقریبا پیمودم، سید جلیلى را دیدم که از جانب بغداد رو به من مى‏آید، چون نزدیک شد سلام کرد و دستهاى خود را براى مصافحه و معانقه گشود، و فرمود: اهلا و سهلا، سپس مرا در آغوش گرفت، معانقه کردیم، و هر دو یک‏دیگر را بوسیدیم، بر سر عمامه سبز روشنى داشت، و بر رخسار مبارکش خال سیاه بزرگى بود، پس ایستاد و فرمود: حاج‏ على خیر است، کجا مى‏روى؟ گفتم: کاظمین علیهما السّلام را زیارت کردم، و به بغداد باز مى‏گردم، فرمود: امشب شب جمعه‏ است برگرد، گفتم: اى سرور من، متمکّن نیستم، فرمود: هستى، برگرد تا براى تو گواهى دهم که از موالیان جدّ من امیر مؤمنان علیه السّلام و از موالیان مایى، و نیز شیخ گواهى دهد، زیرا خداى تعالى امر فرموده: دو شاهد بگیرید. و این اشاره به مطلبى‏ بود که در خاطر داشتم، که از جناب شیخ خواهش کنم، نوشته‏اى به من بدهد، که من از موالیان اهل بیت علیهم السّلام هستم و آن را در کفن خود بگذارم. پس گفتم: تو چه مى‏دانى، و چگونه شهادت مى‏دهى؟ فرمود: کسى‏که حق او را به او مى‏رسانند، چگونه‏ آن رساننده را نمى‏شناسد؟ گفتم: کدام حق؟ فرمود: آنچه به وکیل من رساندى، گفتم: وکیل تو کیست؟ فرمود: شیخ‏ محمّد حسن، گفتم وکیل توست؟ فرمود: وکیل من است، و به جناب آقا سید محمّد گفته بود، که ناگهان در خاطرم خطور کرد این سیّد بزگروار، مرا به اسم خواند، با آنکه او را نمى‏شناسم؟ به خود گفتم شاید او مرا مى‏شناسد، ولى من او را فراموش کرده‏ام‏ باز در باطن خود گفتم: این سید از حق سادات، چیزى از من مى‏خواهد، خوش دارم از سهم امام چیزى به او برسانم، گفتم: اى سیّد، نزد من از حق شما چیزى مانده، در امر آن به جناب شیخ محمّد حسن مراجعه کردم، تا حق شما را [یعنى حق سادات] به اجازه‏ او ادا کنم، پس بر چهره من تبسمى کرد و فرمود: آرى بعضى از حق ما را به وکلاى ما در نجف اشرف رساندى، گفتم: آنچه ادا کردم پذیرفته شد؟ فرمود: آرى. پس در خاطرم گذشت که این سیّد، نسبت به علماى اعلام مى‏گوید: «وکلاى ما!» و این در نظرم گران آمد، به خود گفتم: علما در گرفتن حقوق سادات، وکلایند و مرا غفلت گرفت. آنگاه فرمود: بازگرد جدّم‏ را زیارت کن، بازگشتم درحالى‏که دست راست او، در دست چپ من بود. چون به راه افتادیم، دیدم طرف راست نهر آب سپید صافى جارى است، و درختان لیمو و نارنج و انار و انگور و غیر آن، همه با میوه همزمان، بى آنکه فصل آنها باشد بالاى سر ما سایه انداخته، گفتم: این نهر و این درختان چیست؟ فرمود: هرکس از موالیان ما زیارت کند جدّ ما را و نیز خود ما را، اینها با او خواهد بود. گفتم: مى‏خواهم سؤالى بپرسم، فرمود: بپرس، گفتم: شیخ عبد الرّزاق مرحوم، مردى‏ مدرّس بود، روزى نزد او رفتم، شنیدم مى‏گفت: کسى‏که در طول عمر خود، روزها را روزه باشد، و شبها را به عبادت‏ به سر برد، و چهل حج و چهل عمره بجا آورد، و در میان صفا و مروه بمیرد، و از موالیان امیر مؤمنان علیه السّلام نباشد، براى او چیزى نیست، فرمود: آرى و الله براى او چیزى نیست، آنگاه از حال یکى از خویشان خود پرسیدم، که آیا او از موالیان امیر مؤمنان علیه السّلام است؟ فرمود: آرى او و هر که متعلق به توست، گفتم: آقاى ما، براى من پرسشى‏ است، فرمود: بپرس، گفتم: تعزیه‏خوانان امام حسین علیه السّلام مى‏خوانند که سلیمان اعمش نزد شخصى آمد، و از زیارت سید الشهداء علیه السّلام پرسید، گفت: بدعت است! پس در خواب هودجى را میان زمین و آسمان دید، پرسید: در آن هودج کیست؟ گفتند: فاطمه زهرا و خدیجه کبرى علیهما السّلام گفت: کجا مى‏روند؟ گفتند: در این شب که شب جمعه است به زیارت امام حسین علیه السّلام مى‏روند، آنگاه نوشته‏هایى را دید که از هودج فرو مى‏ریزد، و در آن نوشته شده:
    اَمانُ مِنَ النّارِ لِزُّوارِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ فی لَیلَةِ الجُمُعَة، اَمانُ مِنَ النّارِ یَومَ القیامَةِ
    امانى است از آتس براى زائران حسین (درود بر او) در شب جمعه، امانى است از آتش در روز قیامت‏
    آیا این حدیث صحیح است؟ فرمود: آرى خبرى راست و تمام است. گفتم: آقاى ما آیا صحیح است که مى‏گویند هرکه حسین علیه السّلام را در شب جمعه زیارت کند، براى او امان است؟ فرمود: آرى و الله، سپس اشک از دیدگان مبارکش‏ جارى شد و گریست. گفتم: آقاى ما پرسشى دیگر. فرمود: بپرس، گفتم: سال هزار و دویست و شصت و نه امام رضا علیه السّلام‏ را زیارت کردیم، و در درّود یکى از عربهاى شروقیّه را، که از بادیه‏نشینان طرف شرقى نجف اشرفند، ملاقات کرده‏ و او را مه‌مان کرده، از او پرسیدم ولایت امام رضا علیه السّلام چگونه است؟ گفت: بهشت، امروز پانزده روز است که من از مال مولایم امام رضا علیه السّلام خورده‏ام، نکیر و منکر را چه رسد که در قبر نزد من آیند!! گوشت و خون من از طعام آن‏ حضرت در مهمانخانه‏اش روییده، این صحیح است؟ على بن موسى الرضا علیه السّلام مى‏آید، و او را از منکر و نکیر خلاص می‌کند؟ فرمود: آرى و الله جدّ من ضامن است. گفتم: آقاى ما پرسشش کوچکى است که مى‏خواهم بپرسم، فرمود: بپرس‏ گفتم: زیارت من از امام رضا علیه السّلام پذیرفته است؟ فرمود: پذیرفته است ان شاء الله تعالى، گفتم آقاى ما پرسشى‏ دیگر، فرمود: بسم الله، گفتم: حاج محمّد حسین بزّازباشى فرزند محروم حاج احمد بزّاز باشى آیا زیارتش پذیرفته است یا نه، و او با من در راه مشهد رضا علیه السّلام رفیق و شریک در هزینه‏ها بوده است؟ فرمود: عبد صالح زیارتش پذیرفته است. گفتم: آقاى ما پرسشى دیگر. فرمود: بسم الله، گفتم: فلان که از اهل بغداد همسفر ما بود آیا زیارتش پذیرفته است؟ سکوت‏ کرد، گفتم: آقاى ما پرسش دیگر، فرمود: بسم الله، گفتم: سخنم را شنیدى یا نه؟ زیارتش پذیرفته است، یا پذیرفته‏ نیست؟ با زجوابى نداد! حاجى مذکور نقل کرد که آنان چند نفر از مرفهّین اهل بغداد بودند که در این سفر پیوسته به لهوولعب‏ مشغول بودند، و آن شخص هم مادر خود را کشته بود، پس در راه به موضعى وسیع از جادّه رسیدیم که دو طرف آن باغها و روبروى شهر شریف کظمین است، و موضعى از آن‏جادّه از طرف راست پیوسته به باغهاست که از بغداد مى‏آید، و آن متعلّق به بعضى از یتیمان سادات بود، که حکومت آن را به ستم داخل در جادّه کرد، و اهل تقوا و ورع ساکن این دو شهر [بغداد و کاظمین] همیشه از راه رفتن در آن در آن قطعه از زمین کناره مى‏گیرند، ولى آن جناب را دیدم در آن قطعه راه مى‏رود! گفتم: اى سید من این موضع مالع بعضى از یتیمان سادات است، تصرّف در آن روا نیست. فرمود: این موضع از اموال جدّ ما امیر مؤمنان علیه السّلام و فرزندان او و اولاد ماست، تصرّف در آن براى موالیان ما حلال است. در نزدیکى‏ آن مکان در طرف راست باغى است متعلّق به شخصى که او را حاجى میرزا هادى مى‏گفتند، و او از ثروتمندان غیر عرب در بغداد بود، گفتم: آقاى ما آیا راست است که مى‏گویند زمین باغ حاج میرزا هادى متعلّق به موسى بن جعفر علیهما السّلام است؟ فرموده: به این مسئله چه کار دارى و از جواب روى گرداند. پس به نهر آبى که از رود دجله براى آبیارى مزارع و باغهاى آن حدود جدا مى‏کنند و از جاده مى‏گذرد رسیدیم، آنجا به طرف شهر دو راه وجود دارد: یکى راه سلطانى و دیگر راه سادات و آن جناب به راه سادات میل فرمود، گفتم بیار از راه سلطانى برویم. فرمود: نه از این راه مربوط به خود می‌رویم، پس آمدیم، چند قدمى نرفتیم که خود را بدون دیدن کوچه و بازار در صحن مقدّس موسى بن جعفر علیهما السّلام نزد کفشدارى دیدیم، از طرف باب المراد که از سمت مشرق و طرف پایین پاست وارد ایوان شدیم و کنار در رواق مطهّر مکث نفرمود، و اذن دخول نخواند، داخل شد و کنار در حرم ایستاد سپس فرمود: زیارت کن، گفتم قارى نیستم، فرمود: برایت بخوانم؟ گفتم: آرى، فرموده:
    أَ أَدْخُلُ یَا اللهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ
    اى خدا آیا وارد شوم، سلام بر تو اى رسول خدا، سلام بر تو اى امیر مؤمنان
    همچنین بر یک‏یک امامان سلام کردند تا رسیدند به حضرت امام حسن عسگرى علیه السّلام، فرمودند:
    عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ الْعَسْکَرِیَّ
    سلام بر تو اى ابا محمّد حسن عسگرى
    آنگاه فرمود: امام زمان خود را مى‏شناسى؟ گفتم: چرا نمى‏شناسم! فرمود: بر امام زمان خود سلام کن، گفتم:
    السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ یَا ابْنَ الْحَسَنِ
    سلام بر تو اى حجّت خدا، اى صاحب زمان، اى فرزند حسن
    پس تبسّم نمود و فرمود:
    عَلَیْکَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
    سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد
    پس داخل حرم مطهر شدیم، و به ضریح‏ مقدّس چسبیدیم و آن را بوسیدیم، آنگاه به من فرمود: زیارت کن، گفتم: من قارى نیستم. فرمود: براى تو زیارت‏ بخوانم؟ گفتم: آرى، فرمود کدام زیارت را مى‏خواهى؟ گفتم: هر زیارت که افضل است مرا به آن زیارت ده، فرمود: زیارت «امین الله» افضل است، مشغول به خواندن شد و فرمود:
    السَّلامُ عَلَیْکُمَا یَا أَمِینَیِ اللهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَیْهِ عَلَى عِبَادِهِ
    سلام بر سما اى دو امین خدا بر روى زمین، و دو حجّت خدا بر بندگانش
    در این حال چراغهاى حرم را روشن‏ کردند، من دیدم شمعها روشن است، ولى حرم نورانى به نورى دیگر است، نورى همانند نور آفتاب و شمعها همانند چراغى‏ بودند که روز در آفتار روشن کنند و من آن‏چنان در غفلت بودم، که هیچ ملتفت این آیات نمى‏شدم، چون از زیارت‏ فارغ شدند، از سمت پایین پا به پشت سر آمدند، و در طرف شرق ایستادند و فرمودند: آیا جدّم حسین علیه السّلام را زیارت می‌کنى؟ گفتم: آرى شب جمعه است زیارت مى‏کنم، پس زیارت وارث را خواندند، درحالى‏که اذان‏گوها از اذان مغرب فارغ شدند و به من فرمود: به جماعت ملحق شو و نماز بخوان، و خود تشریف آورد، در مسجد پشت سر حرم مطهر در آنجا نماز جماعت‏ منعقد بود، ولى ایشان در سمت راست امام جماعت، محاذى او ایستادند، و من وارد صف اول شدم و برایم براى‏ اداى نماز جایى باز شد، چون فارغ شدم ایشنان را ندیدم، از مسجد بیرون آمدم، در حرم جستجو کردم ایشان را نیافتم، قصد داشتم ایشان را ملاقات کنم، و چند ریالى به ایشان بدهم، و شب نیز ایشان را نزد خود نگاه دارم که مه‌مان من باشد ناگاه از خود پرسیدم که آن سیّد که بود؟ و آیات و معجزات گذشته را مورد توجه قرار دادم، از اطاعتم نسبت به او، در بازگشتن به کاظمین، با آن کار مهمى که در بغداد داشتم، و مرا به اسم خواندن با اینکه او را ندیده بودم، و گفتار او که گفت: موالیان ما و اینکه من شهادت مى‏دهم، و دیدن نهر جارى، و درختان میوه‏ها در غیر فصل مناسب و وقایع دیگرى که گذشت‏ همه سبب یقین من شد، که او حضرت مهدى علیه السّلام است، به ویژه در قسمت اذن دخول، و سؤال از من، بعد از سلام بر امام عسگرى علیه السّلام که امام زمان خود را مى‏شناسى؟ چون پاسخ دادم مى‏شناسم، فرمود: سلام کن، چون سلام کردم تبسّم‏ کرد و جوادب داد. با شتاب نزد کفشدار آمدم، و از حال حضرتش پرسیدم، گفت: بیرون رفت، سپس پرسید این سیّد رفیق تو بود؟ گفتم: آرى. در هر صورت به خانه مهماندار خود آمدم، و شب را درآنجا ماندم، چون صبح شد، نزد جناب شیخ‏ محمّد حسن رفتم، و آنچه را دیده بودم نقل کردم، شیخ دستش را بر دهان خود گذاشت، و از اظهار این قصه و افشایر این سرّ نهى کرد، و و فرمود: خدا تو را موفّق کند. من این واقعه را مخفى مى‏داشتم، و براى هیچ‏کس اظهار نمى‏کردم، تا یک ماه از این قضیه گذشت، روزى در حرم مطهر بودم، سیّد بزرگوارى را دیدم، که نزدیک من آمد و پرسید چه دیدى؟ و به داستان‏ آن روز اشاره کرد، گفتم: چیزى ندیدم، باز آن سخن را تکرار کرد، و من به شدت انکار کردم، ناگهان از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم.
    child-poor-water

    صدقه آنلاین شعف

    در باب صدقه امام باقر (ع) می فرمایند :

     

    صدقه 70 بلا از بلاهای دنیا را به همراه مرگ بد را از انسان دفع می کند و صدقه دهنده هر گز با مرگ بد نمی میرد علاوه بر اجر اخروی که برای او ذخیره می شود .

    خیریه شعف

    شرح کتاب مفاتیح | مفاتیح الجنان آنلاین

    کتاب مفاتیح الجنان که به معنای کلید های بهشت ها می باشد

     تالیف شیخ عباس قمی که بین سال های 1294 – 1359 هجری قمری که برابر با 1255 – 1318 هجری شمسی می زیست و در حرم امام علی(ع) در نجف مدفون گشت. کتاب مفاتیح الجنان مجموعه ای است از دعاها ، مناجات و زیارات و اعمال مخصوص ماه های سال می باشد که برگرفته از احادیث و یا روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار بیان شده است که به زبان عربی نوشته شده است و شیخ در ابتدای بعضی از دعاها و یا زیارات و اعمال توضیحاتی به فارسی درج کرده است .قسمت اعظمی از کتاب مفاتیح الجنان در حقیقت اقتباس شده از کتاب های (زادالمعال علامه مجلسی ، اقبال سید بن طاووی و مصباح کفعمی می باشد )

    مفاتیح الجنان آنلاین

    خیریه شعف

    انتشار کتاب | مفاتیح الجنان آنلاین

    شیخ عباس قمی کتاب مفاتیح الجنان را در سال 1344 ه.ق در مشهد منتشر نمود

     دیری نگذشت که در تمام ایران نسخه هایی از این کتاب در مساجد ، زیارتگاه ها پخش شد و مسلمانان جهت خواندن دعاها و زیارات در اماکن مقدس از آن استفاده نمودند این کتاب را خوشنویسان بزرگی چون طاهر خوشنویس،مصباح‌زاده، میرزا احمد زنجانی، محمدرضا افشاری و دیگران با خط نسخ و نستعلیق نوشته‌اند.
    توضیحاتی که شیخ عباس قمی ابتدای هر دعا یا زیارت یا اعمال آورده، به زبان فارسی است. اما متن دعاها و زیارت‌ها که به عربی است توسط برخی از مترجمان به فارسی ترجمه شده‌اند. معروف‌ترین و رایج‌ترین ترجمه فارسی مفاتیح، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای است.
    مفاتیح به زبان‌های دیگر از جمله انگلیسی (دست کم چهار ترجمه)، فرانسوی، ترکی، اردو و اسپانیایی نیز ترجمه شده است

    شیخ-عباس-قمی

    اهمیت و معرفی کتاب مفاتیح | مفاتیح الجنان آنلاین

    کتاب مفاتیح الجنان از آن جهت که شامل بسیاری از ادعیه و زیارات و اعمال مورد نیاز مردم در زندگی روزمره مردم بوده است و  متنون درج شده آن از لحاظ سندی و روایی معتبر می باشد بسیار مورد توجه  مخصوصا مردم ایران قرار گرفته است و تا به حدی که در اکثر اماکن مذهبی و حتی خانه ها در کنار کتاب قرآن کریم  قرار گرفته است . 

    آورده اند که شیخ عباس قمی مفاتیح را به‌انگیزه اصلاح کتاب مِفتاح الجنان(  نوشته است که در آن زمان رایج و دعاهای بدون سندی در آن بوده است ) و کسانی از او خواسته بودند که دعاهای سنددار کتاب را جدا نموده به همراه سایر دعاهای معتبر بنویسد که ماحصل کار منجر به تالیف کتاب مفاتیح الجنان گشت .
    قابل توجه است که از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون چیزی حدود 45 سال گذشته بیش از 28 میلیون نسخه از کتاب مفاتیح الجنان چاپ شده است و این عدد به غیر منتخب مفاتیح و یا کتب دیگری که اقتباس از مفاتیح الجنان است می باشد که خود بر اهمیت این کتاب و مورد استفاده قرار گرفتن آن توسط مردم ایران دارد .

    بخش ها و ویژگی های کتاب | مفاتیح الجنان آنلاین

    مفاتیح الجنان یک بخش اصلی دارد که در سه باب شکل یافته است.

    1. ادعیه
    2. اعمال سالیانه
    3. زیارت‌ها
      همچنین دو بخش فرعی دارد شامل
    4. ملحقات (پیوسته‌ها)
    5. باقیات الصالحات

    شیخ عباس قمی دعاها را به همراه سند نیاورده است، بلکه فقط بیان کرده دعا را از کدام منبع نقل می‌کند.
    معمولاً در ابتدای مفاتیح الجنان، چند سوره بلند و کوچک قرآن چاپ می‌شو که در اصل کتاب نیامده است

    باب اول: ادعیه

    شامل تعقیبات نمازها، اعمال شب و روز و ایام هفته، نماز‌های معروف مثل نماز حضرت رسول(ص)، نماز امیرالمؤمنین(ع)، نماز حضرت فاطمه(س)،نماز جعفر طیار، زیارت ائمه در روزهای هفته، برخی از دعاها و مناجات‌ها  

    باب دوم: اعمال سالیانه

    این باب برای بیان اعمال مستحبی در طول سال قمری تنظیم شده است. مطالب این قسمت از ماه رجب شروع شده و با اعمال ماه جمادی الثانی و سپس اعمال نوروز و ماه‌های رومی تمام می‌شود. مناجات شعبانیه، در اعمال ماه شعبان، دعای ابوحمزه ثمالی، دعای افتتاح و دعای سحر معروف، اعمال شب‌های قدر در اعمال ماه رمضان، دعای امام حسین در روز عرفه در اعمال ماه ذی الحجة جزو معروف‌ترین و مشهورترین مطالب این بخش از مفاتیح به شمار می‌روند.

    باب سوم: بخش زیارات

    در این باب ابتدا مطالبی درباره آداب سفر و زیارت و نیز اذن دخول حرم‌ها ذکر شده است. نخستین زیارت، زیارت رسول خدا(ص) است که بعد از آن، زیارت حضرت فاطمه(س) و سپس زیارت ائمه بقیع آمده است. علاوه بر زیارت دوازده امام، این بخش شامل زیارت امامزادگان و بعضی از بزرگان و علمای شیعه نیز می‌شود، زیارت‌هایی مثل زیارت حضرت حمزه،مسلم بن عقیل، فاطمه بنت اسد، شهدای جنگ احد، سلمان فارسی و غیره. اعمال برخی از مساجد معروف مثل مسجد کوفه، مسجد صعصعه نیز در این بخش گنجانده شده است.

    باب چهارم : ملحقات (پیوست ها )

    در این بخش هشت مطلب به مفاتیح افزوده شده است که به اعتقاد شیخ عباس قمی نیاز مردم به این دعاها زیاد بوده است. این هشت مطلب عبارتند از:

    • دعای وداع ماه رمضان
    • خطبه روز عید فطر
    • زیارت جامعه ائمة المؤمنین
    • دعای بعد از زیارت‌ها
    • زیارت وداع با ائمه
    • رقعه‌ای برای حاجت
    • دعا برای زمان غیبت امام زمان(عج)
    • آداب زیارت نیابتی.

    باب پنجم : باقیات الصالحات

    باقیات الصالحات کتابی از شیخ عباس قمی است که خود آن را در حاشیه مفاتیح نوشته و منتشر کرده است. به گفته شیخ عباس قمی نگارش این بخش در جمعه ۱۹ محرم سال ۱۳۴۵ق به پایان رسیده است در چاپ‌های مختلف مفاتیح الجنان، این کتاب به همراه مفاتیح عرضه شده است. این کتاب دارای شش باب و بخشی به عنوان ملحقات است که عبارت‌اند از:

    • باب اول: مختصری از اعمال شب و روز که برخی از آداب زندگی روزمره و دعاهای ساعات روز و چگونه خواندن نماز شب در آن بیان شده است.
    • باب دوم: ذکر بعضی از نمازهای مستحب، که نماز هدیه به معصومان، نماز لیلة الدفن، نمازهای حاجت، نمازهای استغاثه و نمازهای ایام هفته از جمله آنها هستند. شیخ عباس قمی انواع استخاره و چگونه استخاره گرفتن را نیز در همین بخش آورده است.
    • باب سوم: دعاها و عوذات برای دردها و بیماری‌ها، که دعاهایی برای رفع دردها و بیماری‌های مختلف در آن بیان شده است.
    • باب چهارم: دعاهای منتخب از کتاب کافی. دعاهای این بخش نیز بیشتر برای رفع مشکلاتی مثل کمبود رزق و احتیاجات دنیوی است.
    • باب پنجم: ذکر بعض حِرزها و دعاهای کوتاه که از کتاب مُهَجُ الدّعَوات و المجتنی انتخاب شده. در این باب دعاهایی برای دور ماندن از بلاها (حرز) و نیز چند مناجات و دعاهایی برای رزق نقل شده است.
    • باب ششم: بیان خواص برخی سوره‌ها و آیات و ذکر بعضی ادعیه و مطالب متفرقه. خواص برخی آیات قرآن و سوره‌های آن که برای حل مشکلات روزمره کاربرد دارند، در این بخش ذکر شده است. دعا برای خواب دیدن افراد، دعای مطالعه، آداب عقیقه و استخاره با قرآن نیز در این باب قرار گرفته است.
    • خاتمه: مختصری از احکام اموات

    منابع کتاب | مفاتیح الجنان آنلاین

    برخی منابع که شیخ عباس قمی در تألیف مفاتیح الجنان از آنها استفاده کرده و در این کتاب نام برده است، به شرح زیر است:

    1.  اثبات الهداة نوشته شیخ حر عاملی
    2. الاحتجاج نوشته احمد بن علی طبرسی
    3. الاختیار نوشته ابن باقی
    4. اربعة ایام نوشته میرداماد
    5. الأزریة مشهور به هائیه نوشته شیخ کاظم ازری
    6. إعلام الوری نوشته شیخ طبرسی
    7. الإقبال نوشته سید بن طاووس
    8. الأمالی نوشته شیخ طوسی
    9. الأمان نوشته سید بن طاووس
    10. بحار الانوار نوشته علامه مجلسی
    11. بلد الامین نوشته کفعمی

       

    خیریه شعف

    نوشته نویسنده | مفاتیح الجنان آنلاین

    شیخ عباس قمی پس از اتمام کتاب مفاتیح الجنان

    پخش ویدیو
    Shopping Basket